پیام تسلیت
شاعر : سعید مطوری
اگر در روز قدس تمام كشورهاى اسلامى، ملتها همه برخيزند و فرياد بزنند، نه براى قدس تنها، براى همه ممالك اسلامى، پيروز خواهند شد. ما با فرياد، محمدرضاخان را بيرونش كرديم. شما خيال مىكنيد با تفنگ بيرون كرديم؟ با فرياد، با «اللَّه اكبر»!
امام خمینی (ره)
گفت: اگه گفتی چی شد من بعد از این همه مدت چادرپوشیدم؟
گفتم: چه میدانم، لابد اینطوری خوشتیپ تری!
گفت: نچ!
گفتم: خب لابد فهمیدی اینطوری حجابت کاملتره مثلاً!
گفت: نچ!
گفتم: ای بابا! خب لابد عاشق یکی شدی، اون گفته اگه
چادر بپوشی بیشتر دوستت دارم!!
گفت: اره تقریبا نزدیک شدی!
گفتم: آها!دیدی گفتم همهی قصههابه ازدواج ختم میشوند؟دیدی!
گفت: برو بابا… دور شدی باز!
گفتم: خب خودت بگو اصلاً
گفت: یک جایی شنیدم چادر، لباس “زهرا س” ست،
خواستم کمی شبیه “زهرا س ” باشم تا بیشتر دوستم داشته باشد...!
![]()
دخترم!
ای عاشق مدهای رنگارنگ !
ای فریفته لباسهای روشن وتنگ
که از دنیا به شوق آمده ای
هیچ اندیشیده ای که این شوق ،
حزن آخرت را به همراه دارد ؟
به شبی بیندیش که
از پس آن فردایی نباشد و
به خانه ای بیندیش که
از آن تنگ تر وتاریک تر نباشد
ای که به بازی لباس پرداخته و
به جامه شهرت دلباخته ای !
از آن بترس که
این بازیها در گناه مشهورت سازد
ومهر سیاه معصیت برنامه اعمالت زند
خواهرم حجابت ؟
گفت: دلم پاک است !!!!!
مگر می شود پاکی هزاران نگاه را بدزدی .
ودلت پاک باشد ؟!
با من زیر باران ماندی و خیس شدیـ
با من قد کشیدیـ تغییر کردیـ با من زیر آفتاب گرمت شد ..
رنگ مشکی ات زیر نور آفتاب رنگ باخت تا رنگ از زندگی ام نبازد
تو با من بزرگ شدیـ .. گاهی چادرم خاکی می شود
چادر مشکی ام از در و دیوار شهر خاکی می شودـ ..
از نگاه های طعنه آمیز خاکی می شود !
از حرف های سیاه خاکی می شود !
گاهی چادرم را خودم خاکی می کنم!
چادرم را می شویم تا غبار شهر را از رویش پاک کنمـ
تا سنگینی نگاه ها را پاک کنمـ ..